برای رشد شغلی خود، باید تغییر را بپذیرید؛ اما همچنین باید اطمینان حاصل کنید که این تغییر منطقی است، به شما کمک میکند تا به اهداف خود برسید و توسط همه کارمندان پذیرفته خواهد شد.
در اواخر دهه ۷۰، توماس جی پیترز و رابرت اچ واترمن، مشاوران شرکت مشاوره مکنزی “Mckinsey“، آنچه را که به عنوان مدل “هفت S مکنزی” شناخته میشود، توسعه دادند. این مدل یک چارچوب برای کمک به شما در ارزیابی هفت عنصر اصلی کسب و کار ارائه میدهد که برای موفقیت نیاز به تغییر یا همسو شدن دارند.
این سیستم را بیاموزید تا بتوانید بطور اصولیتر در مجموعه خود، به اهدافتان برسید. مدل “۷ اس مکنزی” مخفف ۷ کلمه است که با حرف “S” آغاز میشوند و به همین دلیل مدل “7S مکنزی” نامگذاری شده است.
- استراتژی (STRATEGY)
- ساختار (STRUCTURE)
- سبک مدیریت (STYLE)
- ارزشهای مشترک (SHARED VALUES)
- سیستم (SYSTEM)
- مهارتها (SKILS)
- کارکنان (STAFF)
اما هر یک از این کلمات به چه چیزی اشاره میکند؟
1- استراتژی “Strategy“
برنامهای که شرکت را در راه رسیدن به ارزشهای مورد نظر هدایت میکند استراتژی مجموعه است. استراتژی به سازمان اجازه میدهد تا یک برنامه اقدام مشخص و شفاف را پیگیری کند. استراتژی به سازمان اجازه میدهد تا مسیر حرکت و چگونگی حرکت کردن برای رسیدن به اهداف دوردست را با یک برنامه مشخص و شفاف پیگیری کند.
براي مثال استراتژي مي تواند شامل نکات زير باشد:
- بازاریابی
- فنون ترويجي
- زمانبندی
- ارائه تصوير از منطقه مورد نظر
- ذکر موانع خاص
- دفاتر تبليغاتي
- موارد احتمالي
- اهداف بلند مدت و کوتاه مدت
استراتژي بازاريابي بايد مرتبا مورد بازبيني قرار گيرد. در صورت لزوم تعديل و تغییر در آن ایجاد شود. البته اين امر به روند بازار و هر گونه تغيير در برنامه توسعه محصولات توريستی بستگي دارد.
2- ساختار “Structure”
نوع ارتباط بین واحدهای مجموعه و شکلگیری سیستم را در سازمان نشان میدهد. سلسله مراتب، ماتریسی، متمرکز، غیرمتمرکز و… . بعبارت دیگر، ساختار روشی است که یک شرکت طبق آن سازماندهی میشود و نمودار سازمانی را تشکیل میدهد.
معمولاً کشورها براساس تجربیات مختلف، ساختارهای متفاوتی در این زمینه تشکیل دادهاند. به عنوان مثال کشور اسپانیا وزارتخانهای به نام تجارت و گردشگری دارد که تمامی امور مربوط به گردشگری در این وزارتخانه برنامهریزی میشود و دلیل چنین انتخابی این است که بخش گردشگری و تجارت آنها کانالهای مشترکی دارد و عمده اقتصاد آنها بر مبنای گردشگری است.
کشورهایی مانند ترکیه و فرانسه نیز وزارت گردشگری دارند، هر چند مدل وزارتخانههای آنها متفاوت است. در کشور ما از سال 1342 تا 1382 ساختار تشکیلاتی سازمان گردشگری در کشور مدام در حال تغییر بوده است و تاکنون نتوانسته جایگاه واقعی خود را پیدا نماید و در حال حاضر نیز با سازمان میراث فرهنگی ادغام گردیده است. ادغام این دو سازمان با این راهبرد بود که گردشگران، توریستهای فرهنگی هستند و باید به وسیله سازمانی که از ادغام این دو تشکیل میشود، مدیریت شوند. چرا که توسط آن میتوان بخش میراث کشور را تقویت کرد. نکتهای که در این میان از آن غافل ماندهایم اینست که باید بپذیریم گردشگری یک تجارت است و تا وقتی فضای تجاری را برای گردشگری آماده نکنیم نمیتوانیم به عنوان یک کشور گردشگرپذیر معرفی شویم. به عبارت دیگر، در زمینه گردشگری علاوه بر دغدغه میراث، باید دغدغه مسایل تجاری گردشگری را نیز در کشور داشته باشیم. انجام تبلیغات مناسب، تسهیل فعالیتهای پولی و بانکی در بخش گردشگری توسعه حمل و نقل، تقویت بخش خصوصی و شرکتهای فعال گردشگری، افزایش هتلهای استاندارد، حمایت و فعالیت دفاتر گردشگری در خارج از کشور، آموزش کارکنان حرفهای و … بخشی از دغدغههای گردشگری کشور میتواند باشد.
3- ارزش مشترک “Shared Values”
محل اتصال همه سیستمهای این مدل، در ارزشهای مشترک بین بخشهای مختلف سیستم واقع شده است و این سیستم است که مسیر کلی سیستمهای دیگر را تعیین میکند. چشم اندازهای سازمان و اهداف کلان آن، ماموریتها و باورهای هر سازمان، در این سیستم جای میگیرند. مأموریت، اهداف و ارزشها، شالوده هر سازمان را تشکیل میدهند و نقش مهمی در همسوسازی همه عناصر کلیدی برای حفظ یک طراحی سازمانی مؤثر دارند.
آیا گردشگری به عنوان یک ارزش مشترک در نهادهای متعدد و سازمانهای مسئول وجود دارد یا خیر؟ آیا گردشگری بینالمللی به عنوان یک ارزش مشترک در استراتژی حاکم بر کشور و یا در بخش خصوصی تعریف شده؟ تا روزی که هر پدیده سازمانی مبتنی بر ارزش مشترک و فرهنگ ویژه نباشد قطعاً نمیتواند زیرساخت محکمی برای سایر قسمتها باشد.
4- سیستم “System“
فرآیندها و سیستمهایی که نحوه انجام هر کار را مشخص میکند. مانند فرآیندهای مالی، فرآیندهای جذب، استخدام، آموزش، اخراج و…. در زمینه گردشگری نمیتوانیم سلیقهای برخورد کنیم، زیرا گردشگری یک پدیده استراتژیک و بلندمدت است و نیازمند نظم و نظام است، بدون سیستم هدفمند و ساز و کار مشخص، جذابترین پدیدههای گردشگری نیز مدت زیادی طول نخواهند کشید.
5- کارکنان “Staff”
افراد، تعداد آنها و دستهبندی پرسنل در مجموعه. مدیریت استعدادها و منابع انسانی و تمامی موارد مرتبط، مانند آموزش، استخدام و ایجاد سیستمهای پاداش، جزیی از این سیستم هستند. در زمینه گردشگری، استفاده از پرسنل متخصص، علاقهمند و با تجربه، ملاک است. چنانچه میخواهیم در زمینه توریسم ورزشی یا توریسم درمانی کار کنیم باید از افرادی استفاده کنیم که در این زمینه مهارت، تجربه و اطلاعات علمی و حرفهای لازم را داشته باشند. سرمایهگذاری بر روی تواناییهای بخش خصوصی که از مهمترین ارکان پیشرفت گردشگری هستند میتواند زمینه رشد و شکوفایی گردشگری در کشور را فراهم کند.
6- مهارتها “Skills”
مهارتهای هر یک از بخشها و پرسنل حاضر در مجموعه که قابل استفاده در دستیابی به اهداف است. دنیای بازاریابی گردشگری امروز، دنیای مهارتهای نوین است و کشورهایی موفق میشوند که بتوانند کارکنان خود را با انواع مهارتها تربیت کنند. امروزه هر گردشگری که وارد کشور میشود اکثر سازمانها و موسسات خصوصی و دولتی به نوعی درگیر آن خواهند شد، لذا تمام این افراد میبایست آموزشهای حرفهای لازم را دیده باشند.
7- سبک “Style”
سبک، اشاره به فرهنگ سازمانی و نوع رویکرد مدیران مجموعه نسبت به اتفاقات است. در واقع سبک نگرش در مجموعه، یکی از هفت سیستم مکنزی است. سبک مدیریت گردشگری متفاوت با بسیاری از پدیدههاست. باید دقت کنیم تا در سبک مدیریت چنان رفتار کنیم تا آنچه مورد انتظار گردشگران هست ایجاد و آن را حفظ کنیم.